رز سیاه

عاشقانه ها


سوتی های بامزه

 

دیشب ساعت 2 نصفه شب هندزفری تو گوشم بود جلو تی وی دراز کشیده بودم تی وی هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تی وی. چراغارو خاموش کردم چشارو بستم جا اینکه صدای گوشی و زیاد کنم صدای تی وی و تا ته بردم بالا. یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده بترتیب با وینچستر و شلنگ و کفگیر بالا سرم ایستادن. :|
عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با لگد زد تو گوشم :|



این سوتی مربوط میشه به مادر یکی از رفیقامون که 70 سالی رو داشت اون زمان ( سلامت و 120 ساله باشه )
چند سال پیش مادر رفیقم رفته بود استرالیا
یه روز خونه دوستمون بودم دوست دختر و دوست دوست دخترش هم بودن که مادرش زنگ زد گوشی تلفن خراب بود و فقط با اسپیکر میشد صحبت کرد خلاصه بعد از سلام و احوال پرسی حاج خانم به رفیقمون گفت : رضا اینجا یه خواننده ای هست خیلی معروفه هروقت میبینمش یاد تومیافتم ( لازم به ذکر که این رفیق ما کپی برابر اصله با جواد یساری در ظاهر ) خیلی شبیهته
رضا : خوب کیه
حاج خانم : اسمش فینی فایتینه
رضا : کی ؟!؟!؟!؟
حاج خانم : فینی فایتین
رضا : فینی فایتین دیگه کیه ؟!"؟!
حاج خانم : بابا همون که عکسش بالا آینه تو اطاقته
هم زمان 4 جفت چشم چرخید سمت آینه دیدیم (( ریکی مارتین )) از بالا آینه ذل زده به ما ... فقط زمین و گاز میزدیم از خنده




رفته بودم کتاب فروشی یه خانومی اومد گفت:
آقا ببخشید ۱ متر کتاب نارنجی دارید؟!
فروشنده بنده خدا مونده بود هاج و واج!
باز خانومه تکرار کرد:
۱ متر کتاب نارنجی دارید؟؟!
دیگه علاوه بر فروشنده منم مات و مبهوت زل زده بودم به خانوم!
چند ثانیه تو ۱ یه سکوت مبهم گذشت؛
بعد خانومه گفت:
آقا دکور خونمون نارنجیه این کتابارو میخوام بچینم تو کتابخونه که دکورمون تکمیل شه!!! 





اعتراف می کنم من هیچ وقت "هیچ وقت" پشت ماشین سوتی ندادم؛ مثلا ماشین خاموش کنم، تو دنده روشن کنم و از این چیزا...
همین چند روز پیش در حال رانندگی اومدم فرمون رو بپیچونم برم تو کوچه که یهو دستم از رو فرمون سُر خورد، هل شدم!
اومدم فرمونو بگیرم دوباره، دستام به هم گره خورد!
دستم خورد به برف پاک کن!
زد تو ترمز ماشین خاموش شد!
اومد ماشینو روشن کنم، یه متر ماشین پرید هوا، خورد به ماشین جلویی که پارک بود!
ماشینو روشن کردم زدم دنده عقب کلاج رو خوب نگرفته بودم، گفت: خخخخخخخرررررررررررت!!!
در آخر زدم دنده عقب افتادم تو جوب!!!
.
تمام این اتفاقا فقط در عرض 30 ثانیه بود!
.
هرچی تا به حال آبرو داری کرده بودم و قاشق قاشق آبرو جمع کردم و سوتی نداده بودم چند ساعت پیش همش دود شد رفت هوا!!


ادامه مطلب

سه شنبه 2 دی 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه

 

شامپو خریدم چهل هزار تومن ریختمش تو ظرف داروگر تخم مرغی که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم دیدم ظرفش خالیه !!!!
داد زدم کی اینو زده به سرش ؟؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اینو میزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشین شستن بود برو ببین ماشین چه برقی میزنه !!!
یعنی من الان هیچی ندارم بگم .. خاک تو سرم...!!



داشتم بدو بدو از پله ها پایین می رفتم
که تو پاگرد پله دیدم دختر همسایه داره زور میزنه چمدون گنده رو ببره پایین.
گفتم: کمک می خوای؟ گفت: ممنون
چمدونو بلند کردم، زاییدم! 70 کیلو بود! کم نیاوردم
و مثل اسب 4طبقه رو دویدم تا پایین.
به پارکینگ که رسیدم دیدم یارو هنوز بالای پله هاست و از لای نرده ها داره بهت زده نگاه میکنه.
گفتم می خوای ببرم بیرون؟!
گفت: راستش داشتم می بردم بالا
من :O




مامان بزرگ پسر همسایه مون فوت کرده بود. اینا توی خونه یه مجلس ختمی گرفته بودن...من با پسر همسایه مون خیلی تعارف دارم و لفظ قلم حرف میزنیم با هم . وسط مراسم این اومده بود در خونه ما که بهش یخ بدم منم رفتم جلو که اول تسلیت بگم آقا من اینو بغل کردم گفتم خدایش بیامرزد اینم هول شد گفت ایشالا غم آخرتون باشه، هرچی خاکه اونه باقی عمر شما باشه....این جملات رو من باید میگفتم نه اون !!! بعد بیشتر هول کردم گفتم خیلی زحمت کشیدید که اومدید !!!! خلاصه هردومون قاطی کرده بودیم بعد از چند لحظه سکوت معنا دار گفتم من برم واست یخ بیارم و زود اونجا رو ترک کردم




صبح روز بعد از اینکه خط چشم و خط لبم رو تاتو کردم حاضر شدم که برم سر کار لباسامو پوشیدم ولی چون فک میکردم دیگه نیازی به آرایش ندارم خودمو تو آینه نگاه نکردم، وقتی از در خونه اومدم بیرون تا محل کارم احساس میکردم همه دارن نگام می کنن منم چون فک کردم که خیلی خوشگل شدم خوشحال و شادان رفتم شرکت وقتی رسیدم اونجا گفتم بزار برم ببینم چه شکلی شدم که انقد نگام می کردنو لبخند می زدن... وقتی چشمام به آینه افتاد انگار دنیا رو سرم خراب شده باشه دیدم دوتا بچه های شیطونم دوتا مهر صدآفرین رو گونه هام زدن.. [



سر نماز بودم؛داشتم سلام می گفتم که گوشیم زنگ خورد؛نمازو تموم کردم؛گوشیو ورداشتم؛خداحافظی که کردیم گوشیو بوسیدم گذاشتم رو طاقچه! 


ادامه مطلب

شنبه 24 آبان 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

 

سوتي هاي بامزه

 

یکی از دوستام تعریف میکرد:
یبار تو تاکسی سوار شدم که یه خانمه جوونیم عقب ماشین نشسته بود... راننده بنده خدا داشت سیگار میکشید که این خانم بر گشت گفت آقای راننده شما میدونین 30% ضرر این سیگار به خودتون میرسه 70% به مسافرا؟؟؟؟
راننده ام بدون مکث روشو برگردوند سیگارو گرفت سمت دختره گفت : پس بیا آبجی شما بکش بزا ما حالشو ببریم ینی ماشین منفجر شد از خنده....دیگه صدایی از دختره بدبخت در نیومد تا پیاده شد....



بعدکلاس به دختره گفتم جزوتو بده کپی کنم
کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟؟!؟!
من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه 2 نفر هستش !!!!
یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم
تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و .... دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن ...
تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین
وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن
منم یهو زدم زیر خنده دختره هم 2-3 تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش :|
منم کف زمین گاز میزدم :)))



سر سفره تو بطري نوشابه دوغ بود 
به بابام گير دادم كه نيگا دوغ نوشيدني اصيل ايرانيه بعد تحت ليسانس پيپسي پر ميكنن 
گفتش: ننت ريخته دوغو تو بطري پيپسي!!! 




امروز سر کلاس بدجور ضایع شدم.رفتم پای تخته که با اعتماد به نفس کامل مسئله رو حل کنم(مسئه که چه عرض کنم یه تبدیل واحد ساده) خلاصه مغزم چنان هنگ کرد که هیچی یادم نمیومد. اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم هیچی همین طوری رفتم نشستم گفتم از بس حواس آدمو پرت میکنین نمیزارین تمرکز کنم وگرنه بلدم!!!!!! یکی از دانشجوها گفت استاد حالا بلد نیستی اشکالی نداره من بیام حلش کنم به جای شما!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی داشتم می مردم از خجالت ها!




رفتم موهامو کوتاه کنم، به طرف گفتم لطفا موهامو خیلی کم کوتاه کنید، خیلی کما یه جور که اصلا پیدا نباشه، اصلا کوتاه که نه فقط یه جور بشه که مرتب بشه، گفتم ببین من به هر کی میگم کم کوتاه کن گوش نمیده ها خواهشا توجه کن، بعد از چند دقیقه گفتم اصلا ولش کن بیخیال شدم! پاشدم رفتم، یه لحظه مغازه منفجر شد از خنده…


ادامه مطلب

سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه

 

پلیس اومده بود تو خیابون عفیف آباد شیراز و یه ماشین هایی که خلاف پارک کرده بودند تو بلند گو با لهن تند تذکر میداد.
پیکان ......پیکـــــــان......پیکــــ ــــــــان....حیف گواهینامه که به تو دادن.......!!!
پراید ......پرایـــــد......راننده ی پراید.....زودتر حرکت کن......کدوم آموزشگاه گواهینامه گرفتی؟
راننده ی مینی بوس ......اینجا جای پارک کردنه؟
و......
و......
تا اینکه رسید به یه مرسدس خوشگل.....!
تن صدا را پایین آورد و با لهن خیـــــــلی مهربون گفت:
مرسدس تو دیگه چرا؟.........! ؟



يبارعجله داشتم منتظرتاكسي بودم بعدم به هرتاكسي ميگفتم توحيدچپ چپ نگام ميكردوميخنديدورد ميشدبعدم هي ميديدم تاكسيابقيروكه مسيرشون مثل منرو سوارميكنه همه ام منوميبيننوميخندن بعديه ربع آخرسريه تاكسيه وايسادگفت خانم مسيرتون كجاست؟گفتم توحيد بعدگفت مگه اينجاميدون توحيدنيست؟



م بچه که بودم بعضی وقتها میرفتم سراغ شلوار بابام و از جیبش پول در میاوردم .
یه بار که بابام خوابیده بود و شلوارش هم بالا سرش بود سینه خیز رفتم سراغ شلوارش.
وقتی به شلوار رسیدم دستمو کردم تو جیبش و داشتم دنبال پول میگشتم که بابام بیدار شد و منم که هول شده بودم خودمو زدم به خواب.
بابام تا منو دید گفت:صادق اینجا چه کار میکنی.
منم با صداییی خواب الود گفتم نمیدونم اینجا خوابم برده بود.ولی یادم رفته بود دستمو از تو جیب شلوارش دربیارم وهمینکه بابام شلوارشو کشید دست من همراه با یه اسکناس 200 تومنی از توجیب بابام دراومدو....



من 25 سن داشتم شنا بلد نبودم يه روز با اسرار بچه ها رفتيم استخر منم طناب وسط استخرو گرفته بودم و ميچرخيدم با خودم گفتم برم تو يه متري حال كنيم.رفتم كه يه دفعه پام ليز خورد رفتم زير آب حالا داد ميزدم كمك كمك بچه ها از خنده مارپيچ ميرفتن.يكشون گفت خوب بلند شو واستا تازه فهميدم قدم 180ده تو يه متري ميخواستم غرق شم.از خجالت روم نميشد برم بيرون



این خاطره مال یکی از دوستای صمیمه:یه بار که شب تو درمانگاه پزشک کشیک بودم،حوصله ام سر رفت.با بچه ها قرار گذاشتیم کمی بخندیم.تو اتاق پزشکان ریس درمانگاه راحت خوابیده بود.با نخ بخیه روپوشش که توتنش بودو دوختم به تشک تخت بعد آروم امدم بیرون دروبستم.ده ثانیه با باسر رفتم تو اتاق(طوری در کوبیدم که خود ترسیدم)وفریاد زدم آتـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــیــــــــــ ـــــــش. هیچی دیگه بقیه اشم معلومه!!!!!!!!!!


ادامه مطلب

چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه

 

یه بار مهمون داشتیم داشتن میرفتن منم گفتم سلام خوبیید بفرمایید تو. منومیگی سریع خدافظی کردم رفتم تو اتاقم.خخخخخخخخخخخخخخ



یه روز دوستم تعریف میکرد ابجیم زنگ زد خونمون گفت سریع بیا خونمون منم سریع اماده شدم و رفتم دیدم تو خیابون همه نگاهم میکنن و میخندن خودم و نگاه کردم دیدم هیچ موردی ندارم تارسیدم دم خونه ی خواهرم تا من و دید گفت وای نگار تو چرا اینجوری گفتم چطوری گفت چرا کرمو زدی رو پوستت نمالیدیش گفت رفتم جلو اینه یه تیکه کرم روپیشونی یه تیکه رو دوتالپام مردم از خجالت ولی ابجیم کلی خندید


دوستم داشت با گوشیم ور می‌رفت
هدفون رو گرفت گذاشت تو گوشش که آهنگ گوش بد، بهم میگه چرا صدا نمیده؟! گفتم داداش اول هدفون رو بزن به گوشی بعد بگو چرا صدا نمیده؟!!!!
مثلا اومد هدفون رو بزنه به گوشی، فیش هدفن رو کرد تو گوشش!
خلاصه من پشت میزم دیگه بند نبودم!





یه روز با ماشین به همراه مامانم رفته بودیم بیرون وسط راه دیدم مامانم میگه استغفرالله چه چیزایی حراجی زنان دیگه چیه؟به حقه چیزایه نشنیده.گفتم مامان کجاس؟گفت رو اون تابلو از جلوش که رد شدیم برگشتم عقب تابلو رو خوندم فک میکنید چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟(جراحی زنان)بنده خدام تقصیر نداشت سرعتم یه مقدار بالا بود.



یه شب دختر خاله ی از خدا بیخبرم زنگ زد بهم گفت مهرناز ما نزدیک خونتونیم درو باز کن رسیدیم. منم زودی رفتم درب پارکینگو باز کردم چند لحظه بعد دسته بر قضا یه 206 اومد دم خونه نور بالا هم زده بود من هی با دست اشاره میکنم به راننده که بیار تو حیاط ماشینو اونم هی چراغ میده من هی اصرار که بیا دیگه دایی جون ،بعد چند لحظه ماشین رفت و فهمیدم دختر خاله احمقم دروغ گفت تهران بودن شوخی میکرد .


ادامه مطلب

شنبه 5 مهر 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه 

 

من یه تیکه کلام دارم که هرکی حرف بزنه منم با تعجب میگم*دوروغ؟؟؟*دیگه همه کلی قسم میخورن که راس میگن….یه روز دوستام گفتن بیا بریم فال قهوه بگیرم خلاصه رفتیم خانومه گفت:موفقیت زیادداری هنوز حرفش تموم نشده بود گفنم:دوروغ؟؟؟گفت:دارم اینجا میبینم خانوم…بعددوباره ادامه داد:سره دوراهی قرارمیگیری منم دوباره گفتم:دوروغ؟ ….خانومه عصبی شد گفت ای بابا چرا اصلا اینو اوردین وقتی اعتقاد نداری برو بیرون…خخخخ دیگه من تا خونه دلمو گرفته بودم میخندیدم دوستامم تا خونه منو زدن….




یه دفه بابام بهم اس داد که (هلو کجایی؟) خیلی تعجبم کردم که بابام بهم گفته هلو منم خواستم یه چیزی گفته باشم اس دادم خونه هستم شفتالوی من الان میام پیشت
بعد اس داده خنگول هلو یعنی سلام نمیدونم تو به چه امید زنده هستی آخه!




یه روز با داداشم کنار کامپیوتر بودیمو کار میکردیم که یکدفعه مانتیور جلوی کیس قرمز شد(وقتی درجه حرارت کیس بالا بره اینجوری میشه) و کامپیوتر شروع کرد به سوت کشیدن من یهویی گفتم واااای داغ کرد عکس العمل داداشم خیلی جالب بود با کمال خونسردی یهویی یه فوت محکم به کیس کرد من از خنده مرده بودم گفتم الان چیکار کردی؟ تازه اونوخت خودش متوجه کارش شد و زد زیر خنده!!!



فاميل معلممون (عبدالملكی هستش .. من يه سوال ازش داشتم..بلند شدم تو عوج سكوت بچها با اعتماد بنفس كامل سوالمو پرسيدمو گفتم جوابش چي ميشه خانوم (علي عبدالمالكی)؟؟
كلاس رفت رو هوا .. بعد ک بچها ساكت شدن جوابو واسم گفت ولي من اصصصلا نفهميدم چی گفت.. .. ..
من .. .. .. :ا
بچها .. .. .. D:
معلم .. .. .. :ا



خالم و دوستش داشتن از سر خاک شوهرش برمیگشتن سوار ماشین بودن رسیدن به یه چراغ قرمز یه ماشینم کنارشون بوده که توش دوتا پسر نشستن یعد اینکه سبز میشه اینا حرکت میکنن یه دفعه یکی از اون پسرا برگشته گفته اااا خانوم چرخای ماشیتون داره حرکت میکنه خالم میزنه تو سرش میگه خاک برسرم چرخا میچرخه داد و بیداد میکنه میگه محبوب وایسا این پسره میگه چرخای ماشین داره میچرخه میگف برگشتم دیدم پسرا ودوستم قش خنده ان


ادامه مطلب

سه شنبه 25 شهريور 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه

 

پلیس اومده بود تو خیابون عفیف آباد شیراز و یه ماشین هایی که خلاف پارک کرده بودند تو بلند گو با لهن تند تذکر میداد.
پیکان ......پیکـــــــان......پیکــــ ــــــــان....حیف گواهینامه که به تو دادن.......!!!
پراید ......پرایـــــد......راننده ی پراید.....زودتر حرکت کن......کدوم آموزشگاه گواهینامه گرفتی؟
راننده ی مینی بوس ......اینجا جای پارک کردنه؟
و......
و......
تا اینکه رسید به یه مرسدس خوشگل.....!
تن صدا را پایین آورد و با لهن خیـــــــلی مهربون گفت:
مرسدس تو دیگه چرا؟.........! ؟



يبارعجله داشتم منتظرتاكسي بودم بعدم به هرتاكسي ميگفتم توحيدچپ چپ نگام ميكردوميخنديدورد ميشدبعدم هي ميديدم تاكسيابقيروكه مسيرشون مثل منرو سوارميكنه همه ام منوميبيننوميخندن بعديه ربع آخرسريه تاكسيه وايسادگفت خانم مسيرتون كجاست؟گفتم توحيد بعدگفت مگه اينجاميدون توحيدنيست؟



م بچه که بودم بعضی وقتها میرفتم سراغ شلوار بابام و از جیبش پول در میاوردم .
یه بار که بابام خوابیده بود و شلوارش هم بالا سرش بود سینه خیز رفتم سراغ شلوارش.
وقتی به شلوار رسیدم دستمو کردم تو جیبش و داشتم دنبال پول میگشتم که بابام بیدار شد و منم که هول شده بودم خودمو زدم به خواب.
بابام تا منو دید گفت:صادق اینجا چه کار میکنی.
منم با صداییی خواب الود گفتم نمیدونم اینجا خوابم برده بود.ولی یادم رفته بود دستمو از تو جیب شلوارش دربیارم وهمینکه بابام شلوارشو کشید دست من همراه با یه اسکناس 200 تومنی از توجیب بابام دراومدو....



من 25 سن داشتم شنا بلد نبودم يه روز با اسرار بچه ها رفتيم استخر منم طناب وسط استخرو گرفته بودم و ميچرخيدم با خودم گفتم برم تو يه متري حال كنيم.رفتم كه يه دفعه پام ليز خورد رفتم زير آب حالا داد ميزدم كمك كمك بچه ها از خنده مارپيچ ميرفتن.يكشون گفت خوب بلند شو واستا تازه فهميدم قدم 180ده تو يه متري ميخواستم غرق شم.از خجالت روم نميشد برم بيرون



این خاطره مال یکی از دوستای صمیمه:یه بار که شب تو درمانگاه پزشک کشیک بودم،حوصله ام سر رفت.با بچه ها قرار گذاشتیم کمی بخندیم.تو اتاق پزشکان ریس درمانگاه راحت خوابیده بود.با نخ بخیه روپوشش که توتنش بودو دوختم به تشک تخت بعد آروم امدم بیرون دروبستم.ده ثانیه با باسر رفتم تو اتاق(طوری در کوبیدم که خود ترسیدم)وفریاد زدم آتـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــیــــــــــ ـــــــش. هیچی دیگه بقیه اشم معلومه!!!!!!!!!!


ادامه مطلب

شنبه 15 شهريور 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتي هاي بامزه 

خنده

 

 

چندروز پیش داشتم به مامانم درمورد اینکه عموم کی ازسفرخارج ازکشورمیرسه صحبت میکردم...مامانم گفت همین هفته میرسن...گفتم واقعا؟چقدرزودددد....گفتم مامان یادته خاله که رفته بودن چه قدربیشترسفرشون طول کشید؟گفت سوگندچرادروغ میگی خاله که رفته بودن من دوم ابتدایی بودم اون وقت شماکجابودی؟دروغ گفتم درحدلالیگا منومیگی گچ دیوارشدم 



یه روفت بودم بیرون یه خانوم دیدم فکرکردم اشناس ازجلوم ردشودمنم برگشتم گفتم عجب زمونه ای شودرفتم پست سرش گفتم دخترعمه تحویل نمیگیری برگشت دیدم اشتباه گرفتم سرموگذاشتم پایین رفتم 


1بار رفتم سوپر مارکت میخواستم بگم ببخشی آقا کره و پنیر دارین؟؟؟؟ بعد حواسم نبود گفتم آقا ببخشید پره و کنیر دارین 


من عادت دارم وقتی صحبت میکنم حالات رو بادستم نشون میدم یا دست اون ی ک باهاش حرف میزنمو میگیرم ی روز تو خیابون داشتم بادوستم صحبت میکردم ی پسره هم اینورم بود حواسم نبود اشتباهی دست پسره رو گرفتم... 


یه بارم رفته بودم فروشگاه میخواستم بگم کاغذ کادو دارین گفتم:قاقذ قادو دارین مرده هم پرو گف: اره قاقذ قادو داریم 


ادامه مطلب

دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه

 

این سوتی برای مامانمه: با مامانم و بابام نشسته بودیم تو سالن پذیرایی مامنم به بابام گفت نونوایی سر کوچه پف میکنه؟ بعد اومد درستش کنه گفت تف میکنه؟
من و بابام داشتیم میمردیم به خدا



یه روز یکی از بچه های فامیل که 13-14 سالش بود اومده بود خونه مون و داشت با کامپیوتر ماشین بازی می کرد.داشتیم استراحت می کردیم که اومد پیشم گفتش :عمو ماشین چطوری عقب میاد؟ گفتم : کنترل با A رو بگیر میاد عقب . یه خورده گذشت دیدم دوباره اومده یه کنترل(ریموت کارت TV ) دستشه میگه: عمو کنترل با چی؟





تو استخر بودیم داشتیم اهنگ میخوندیم اومدم بگم حالا ب افتخار خودتون دست بزنید ب جاش گفتم به خاطر خودتون افتخار بزنید!!!!



این سوتی مال خواهرمه.تعریف میکرد،گفت یه بار سرکلاس سروصدا میکردم،معلم گفت این که سروصدا میکنه از کدوم تویله اومده،منم یواش گفتم از همون تویله ای که تو اومدی.آقا معلم صدامو شنید و …………………


ادامه مطلب

یک شنبه 26 مرداد 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه 

 

یه بار برامون نذری آوردن تو سینی منم که نمیدونستم باید یکی‌ بردارم سینی رو کشیدم دختره نزاشت دوباره کشیدم نزاشت آخرش به زور کشیدم بردم تو خونه فکر کردم داره باهام شوخی‌ می‌کنه بعد از 20 دقیقه مامانم اومد گفت اینا چیه گفتم نذری آوردن گفت خاک بر سرت برو پسش بده منم ضایع شدم اصن یه وضی




از نیما سعادت: رفتم توو مطب دکتر ارتوپد ... به منشی گفتم یه وقت بده میخوام برم داخل ...
منشی با خنده گفت : واسه خودتون وقت میخواین ؟
گفتم : آره . این بالای رانم کش اومده . میخوام دکتر یه نیگاهی بهش بندازه ...
قهقهه ترکوند و گفت : اینجا دکتر زنان و زایمانه ... ارتپدی واحد بغلیه ...



مروز واسه مامان بزرگم آژانس گرفتیم ... میخواس بره جلو بشینه دره رانندرو باز کرد!!!! 


ادامه مطلب

چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 


سوتی های بامزه 

خنده

 

 

آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی گذاشته رفته؟ چرا تو خودتی؟ آخ بمیری که بچمو اینطوری کردی!
آهنگ شاد گوش میکنم میگه
خبرمرگش برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ چه شکلیه؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟ دیگه زدم تو فاز اذان !


مادرم اشتباهی به كافی نت میگه كابینت ! یه بار كه من رفته بودم كافی نت خونمون مهمون میاد مهمونا میگن نیما كجاس؟ مامانم میگه چندساعته رفته تو كابینت



یه بار رفتم تو یه مغازه لوازم آرایشی تافت کاسپین بخرم ، حول شدم گفتم کافت تاسپین دارید؟ اونم کلی ازم خندید و گفت بیا اینم کافت، ازون به بعد دوستام بهم میگن رضاکافتی!




یه بار مامانم سفر بود و بابام مهمون داشت! من اومدم مرام گذاشتم و یه غذایی درست کردم!وقت سرو غذا برنجو تو دیس کشیدم و گذاشتم رو زمین ..همون لحظه بابام اومد چیزی ببره حواسم رفت به اون و عقب عقب رفتم تو دیس برنج هم میسوختم هم از ترس اینکه بابام نفهمه تکون نخوردم تا بابام رفت بیرون پامو برداشتم و رو برنجو صاف و صوف کردم و فرستادم واسه مهمونا!!! بیچاره ها برنج پایی خوردن گر چه پای خودم هم سوخت!



اعتراف میکنم که وقتی بچه بودم،هر کی می پرسید اسمت چیه می گفتم گود زیلا !!!! فکر می کردم خیلی اسم قشنگیه...
ولی الان خیلی شرمندم:)


ادامه مطلب

دو شنبه 16 تير 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه 

خنده

 

چندروزبیش رفتیم مهمونی تانشستم دیدم همه ازخنده دارن ریسه میرن ازیکی برسیدم چه خبره گفت بروجلواینه خودت میفهمی رفتم دیدم مانتومو برعکس بوشیدم مانتوم توشلوارمم هست تازه کل دکمه هامم بازه مردم ازخنده



یه روز داشتم با بابام بازی میکردم از این بازی ها که جا میذاری باید بگی الف داره ب داره... من حواسم پرت بود به بابام گفتم بیا بابا غذایه گشنه پلو




مسافرت بودیم،دوربین دست مامان و بابام بود. رفتم تو اتافشون میبینم 2تایی نشستن خوشحال و خندون دارن عکسارو نگاه میکنن،رفتم پیششون تا منم باهاشون چندتا عکس نگاه کنم.میبینم دکمه ی nextرو پیدا نکردن،یکی یکی دارن عکسارو پاک میکنن تا بره عکس بعدی! :|
یعنی اگه یکم دیرتر رسیده بودم کل عکسامون به فنا رفته بود!


ادامه مطلب

یک شنبه 8 تير 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

سوتی های بامزه 

 

 

 

 

بابچه هاداشتیم تو مدرسه شوخی میكردیم؛یه دفعه اومدم جدی بشم خواستم بگم بچه هابسه؛گفتم بسه ها بچه؛همه بهم خندیدن
 
 
 
 
سرکارم بودم احساس کردم رئیسم با من حرف میزنه گفت خانم داوری رو میشناسی گفتم نه گفتن همونی که اونروز اومده بود منم هرچی فکر کردم یادم نیومد گفتم نه یادم نیومد بعد از اتاق اومد بیرون گوشی رو نشون داد دیدم داره با هندز فری صحبت میکنه بعد گفت با کی حرف میزنی منم گفتم هیچی بعد تو یک صدم ثانیه در رفتم عاقا تا شب هر وقت منو میدید خندش می گرفت.منم خجالت
 
 
 
 
 یه روز خواهرم زنگ میزنه دانشکاه . هول میشه . بجای اینکه بگه : سلام علیکم اقا , میگه سلام'ل اقا . ما هم اونور مردیم از خنده
 
 
 

ادامه مطلب

چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:,

  توسط  رز  |
 

 



گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد ، مـثل یـــــاد ،مـثل غــرور ، و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت ، مـثل خــاطره ،مـثل لبـخند ، رفـتنت ماندنــی مــی شود ، وقتــی کـه نبــاید بـروی !
lida82128@yahoo.com


 

اس ام اس تولد
سری ( 1 )
سری ( 2 )
تک بیتی های زیبا
سری ( 1 )
اس ام اس های عاشقانه
اشعار متون عاشقانه
سری ( 1 )
سری(2)
سری (3)
سری ( 4 )
اصطلاحات طنز امروزی
سری ( 1 )
ایا میدانید
سری ( 1 )
شعر های طنز و خنده دار
سری ( 1 )
طرح های زیبای اس ام اس
سری ( 1 )
گالری عکس های من
سری ( 1 )
سری ( 2 )
اشعار متون عاشقانه
سری ( 1 )
سری ( 2 )
جکستان
سری ( 1 )
سری ( 2 )
کاریکلماتور
سری ( 1 )
اس ام اس تبریک سالگرد ازدواج
سری ( 1 )
جملات پشت کامیونی
سری ( 1 )
قلبهای متحرک
سری ( 1 )
گلهای متحرک
سری ( 1 )
هنرنمایی روی برگ
هنر نمایی روی پر
عکس با متن های عاشقانه
عکس های متحرک عاشقانه
چیستان و معماها
سرگرمی
تصاویر متحرک کوچولوهای فانتزی
سوتی های بامزه
♥♥نوشــــــته هـــــای متــــــــحرک فــــارســــی و انگلیــــــــسی♥♥
هنرنمایی روی تنه ی درخت
عکس عاشقانه غروب خورشید
اعترافات تكان دهنده شما!
جدا کننده های متن
اس ام اس فاز سنگین
هنرنمایی روی دست
شخصیت شناسی
هنر مندي روي انگشت دست
گالری عکس های عاشقانه
هنرنمایی روی سنگ
به بعضیا باید گفت
عکس های کارتونی عاشقانه
هنر نمایی روی تخم مرغ
خـــوشـــحـــالی یــعــنــی . . .
عكس هاي تنهايي
دوستي يعني .....
گلچین اشعار سهراب سپهری
عکس های متحرک تولدhappy birthday
عكس هاي عاشقانه
شعر هاي كوتاه از فروغ فرخ زاد
اشعار کوتاه از حسین پناهی
شعر های کوتاه از مهدی سهیلی
عکس های سیاه و سفید
sms جالب و خنده دار الکی مثلا
عکس های غمگین عاشقانه

 

 اس ام اس مخاطب خاص
 اشعار و دلنوشته های حسین پناهی
 گالری عکسای من
 عاشقانه
 sms جالب و خنده دار الکی مثلا
 عکس با متن های عاشقانه
 عکس های سیاه و سفید

 

3 شهريور 1394
7 مرداد 1394
7 فروردين 1394
1 فروردين 1394
2 اسفند 1393
3 بهمن 1393
2 بهمن 1393
1 بهمن 1393
2 دی 1393
1 دی 1393
7 آذر 1393
3 آذر 1393
2 آذر 1393
7 آبان 1393
6 آبان 1393
1 آبان 1393
7 مهر 1393
6 مهر 1393
4 مهر 1393
3 مهر 1393
2 مهر 1393
1 مهر 1393
7 شهريور 1393
6 شهريور 1393
3 شهريور 1393
2 شهريور 1393
1 شهريور 1393
7 مرداد 1393
6 مرداد 1393
3 مرداد 1393
1 مرداد 1393

 

رز

 


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رز سیاه و آدرس blakroz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





احساس
خیال باطل
عاشقانه
خرید اینترنتی کیف رولی
ترفند های علوم کامپیوتری
کلبه مدرن
خرید مونوپاد
خلوت کده ی منو شاهین
ست خیاطی سوینگ کیت
پسر خوب
یک مرد
زندگی 185
مهندس اب
سکوت
ندای عشق(غمکده)
سخنان حکیمانه و ناب
تنهاترین تنها
خنده هاي دخترونه
وصال نزدیک است...
دانلود ایرانی
****دانلود فیلم و موسیقی****
دختر عاشق
خــنـــدهـ هــای وحــشــتــنــاکــــ
خاطرات من
اینجادست تقدیرمینویسد
عاشقانه ها
aşk
موزیک چت
عاشق خسته
پسر بیخیال♥♥♥♥
پسر بیخیال
♥ وبلاگ مجید اصغرزاده ♥
خفن سرا(جنبه نداری نیا)
just girls
پناه غم
بروز باش
قلقلک
دانلود سرای جاوا
googoosh love
My voice
عاشقانه ها
ای کاش هنوز اینجا بودی....
black rose
love lorn
رئیس ابی ها
gust girllllllllllllllllllllll
عشقم سارا
طرفداران سریال های آمریکایی
مجله اینترنتی نصر
عنــــصــــر شـــــــیــــک
دانلود اس وای
موبایلستان
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

 

عینک آفتابی زنانه
☜☆☞
حباب ساز جاگل بابل
فروشگاه ساعت مچی
ساعت مچی مردانه
تبادل لینک هوشمند خنده فان
اواره مرگ
عـاشــقانــــــــــــــــــــه عشقولانـــــــه
عشق واقعي ما دوتا
مهتاب چت
تو بهـــم دادی آرامشـــو.. حالا که دله مــــن،باهــــاته شکر
هنر پشت صحنه هفتم
ܨܓܨ♥♥בפֿـترے اَز جـنـس بآرآטּ ♥♥ܨܓܨ
:: همفکری با دکتر علی شریعتی ::
عــ ـســ ـــ♥ـــل وبـــ
فقط خنده
حرف های من
فقط و فقط محض خنده (+عکس
فقط برای عاشقان
M هی بابا
gust girllllllllllllllllllll
همه چیز از همه جا
handsome boy
بی همتا اس ام اس
عشقونفرت
آموزشگاه مردمی
عاشقانه رضا
رئیس ابی ها
سرعت دی ال
عشق یعنی تنهایی
حمل و ترخیص لباس از چین به ایران
حمل و ترخیص لنج دبی
جلو پنجره لیفان ایکس 60
الوقلیون

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 622
بازدید کل : 35891
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 579
تعداد آنلاین : 1



*****************************

کد ساعت عاشقانه

******************

گروه آوات

////////////////////////// target="_blank" href="http://skylogo.loxblog.com/"> -------------------------- -------------------------------- موزيك ---------------------------------- كد كج شدن عكس *********************** كد متحرك كردن عنوان ------------ کد بارش برف ----------------------------------